سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شهید بهشتی :خطر بی تشکیلاتی از تشکیلات بیشتر است

اینکه استعدادها را چگونه باید شناخت و بعد از شناختن چگونه باید پرورش داد، مسأله ی اساسی و مهم هر جامعه است. در جامعه ای که استعداد انسانها به هدر برود و به جای پیداکردن راه باز و شکوفایی، همواره به سد و مانع شکفتگی برخورد کنند، در جامعه ای که صاحبان ارزشها واستعدادها به جای تشویق شدن همواره عقب رانده شوند، در جامعه ای که انسان به جای حرکت در خط انسان ترشدن و رشدکردن، به سوی خطوط انحرافی و تملق و چاپلوسی و جلب نظر افراد یا گروههای معین کشانده شوند، نمی توان امیدوار بود که استعدادها بارور شوند. کشف استعدادها در یک جامعه و میدان شکفتگی دادن به استعدادهای آن جامعه راهی دارد که بشریت آن را در طول تاریخ زندگی خود تجربه کرده است... ولی مسلماً کسانی که امروز و دیروز یکدیگر را یافته اند و هرکدام دارای اندیشه و طرز فکر مخصوص به خود هستند نمی توانند به آسانی در یک مجموعه ی هماهنگ منسجم به وجود آیند. بنابراین در این مرحله از جامعه ما این سئوال مطرح می شود که ما از چه راهی می توانیم، قبلاً یک دوره آمادگی برای هم فکری، همکاری و همشناسی و هم ارزی به وجود آوریم که در آن یکدیگر را درست ارزیابی کنیم؟ پاسخ ما به این سئوال این است که فقط از راه تشکیلات و تشکل خواهیم توانست چنین محیطی را به وجود آوریم. ما به یک تشکیلاتِ نیرومندِ هماهنگِ خلاقِ منسجم که در آن استعدادها همدیگر را بیابند، نیازمندیم. ما به محیطی که محل تلاقی استعدادها و محل شناسایی متقابل استعدادها باشد و استعدادها در آنجا زمینه ای برای شکوفایی پیدا کنند و به محیطی مناسب برای همکاری و هماهنگی احتیاج داریم...

**>

جامعه ی ما در این مرحله که می خواهد انقلابش پیش برود سخت به تشکل نیازمند است... و خطر تشکیلات از بی تشکیلاتی برای وحدت جامعه کمتر است. البته با وجود تشکل دغدغه ی ما از بین نمی رود، بالاخره اگر قرار باشد بساط حزب بازی و گروه گرایی و انحصارطلبی در جامعه ی ما گسترده شود مسلماً وحدت در خطر خواهد بود و این یک واقعیت است پس باید چه کرد؟ ما در این زمینه در اسلام و قرآن تعلیم زیبایی داریم و آن این است که می فرماید: ای مؤمنان! ای تک تک زنان و مردان باایمان! ای مجموعه های به وجودآمده از مردان و زنان باایمان! راه اسلام، راه مسابقه در خیرات است. مسابقه بگذارید در خودساختن و محیط ساختن و الگویی مطلوب تر و اسلامی ترشدن. گروه گروه باشید، اما در یک مسابقه ی مثبت، نه در یک مسابقه ی تخریبی منفی. رمز کار در اینجاست و این را باید درست کرد. تبلیغات ضدتشکل و ضدتحزب و ضدسازمان یافتگی، حتی اگر از زبان و قلم چهره های مطلوب و محبوب اسلامی دیده و شنیده شود عملاً در خط بهره مندشدن و منافع کسانی است که می خواهند خود متشکل باشند و ما متفرق! برادران و خواهران! بدون تشکیلات حرکت کردن را نپسندید. که در چنین صورتی، روز پیشیمانی در برابرمان قرار خواهد گرفت. روزی که به اشتباه خود پی ببریم. می دانید که یک گروه 500 نفری متشکل می توانند یک جمعیت 500 نفری بی تشکل را از پای درآورند؟! و این روشن است. و نیز نگویید که احزاب و تحزب ها با منطق قرآن سازگار نیست. کدام منطق قرآن؟! تمام دستورات قرآن، تشکیلاتی است. همین نمازجماعتی که ما مسلمان ها می خوانیم، تمرین یک نوع تشکل است. اگر گروهها بر این چند چیزی که می گویم بنا بگذارند، وحدت به خطر نخواهد افتاد: 1- تشکیلات ما باید بر اساس صداقت باشد و نه ریا و تظاهر و مردم فریبی که از بدترین آفت های اجتماعی است. 2- مسابقه ی گروه های متعدد ما باید در راه خیرات و نیکی ها و سازندگی ها باشد و نه مسابقه ی طرد و تخریب. 3- این گروه ها وقتی دیدند خطوط اصلی مشترکی دارند، باید هرچه سریعتر در یک جبهه ی گسترده تر با رهبری موردقبول گردهم آیند تا توانی بزرگتر به وجود آورند. 4- گروه ها باید قانون اساسی را زمینه ی اصلی حرکت و همکاری و هماهنگی خود قرار دهند. ما از همان اوایل حضور در مبارزه ها به ضرورت تشکل پی برده ایم. خوب یادم می آید که در مبارزه ی ملی و نهضت ملی مردم ایران در سال های 1329 تا 1332 مردم ما به آن دو نوع رهبری دینی و سیاسی با ایمان و اعتقاد داشتند. اگر بخواهیم هیچ حقی را زیر پا نگذاریم باید بگوییم در آن موقع ملت ما هم با اعتقاد و اعتماد به رهبری روحانیت مبارز ـ که در آن زمان چهره ی برجسته و پیشگامش مرحوم آیتالله کاشانی بود ـ وارد معرکه شدند و هم به اعتبار و اعتقاد و اعتمادی که به یک چهره ی سیاسی و پرسابقه یعنی دکتر مصدق داشتند. واقعیت این است که در آن موقع رهبری مشترک بود میان این دو. ما در همان موقع پس از کودتای ننگین 28 مرداد سال 1332 در گروه های مختلف به جمع بندی و تجزیه و تحلیل حوادث پرداختیم و این جمع بندی ها در چند مورد به این نتیجه رسیدیم که حتی مرحوم مصدق از همکاری یک مجموعه ی متشکل، سازمان یافته و خط دار محروم بود. نه تنها او بلکه مرحوم آیتالله کاشانی و روحانیتی که وارد معرکه شده بودند نیز دارای تشکل کافی و مؤثر نبودند. مرحوم مصدق هم فاقد یک چنین یاران و همکاران متشکلی بود. به همین جهت پیروزی های به دست آمده از مبارزات دلیرانه و فداکارانه ی مردم از طرف گروه های متشکل دیگری که خط داشتند مورد تهدید قرار گرفت. ما از همان موقع این تجربه را اندوختیم که یک نهضت و انقلاب با حضور همگانی ، ناس، عامه، خلق و توده به سمت درهم شکستن نیروی دشمن جلو می رود و احیاناً وقتی از رهبری واحد، آگاه، شجاع و قاطع برخوردار باشد به پیروزیهای ارزنده ای هم دست مییابد. اما نگهداری این پیروزی در خط اصیل مبارزه، به خصوص پس از پیروزشدن و مسئولیتها را برعهده گرفتن، شرطش این است که نیروی سازمان یافته و متشکل دارای مواضع مشخص و روشن و قطعی و برنامه های متناسب با نیازها، مسئولیت را به عهده بگیرد و این نیروهای متشکل نیرویی باشد که متکی به همان مردم باشد. همان هایی که مبارزه کردند. این تجربه ای بود که در بررسی حوادث همین آب وخاک و همین شما مردم به دست آوردیم. (منبع: عملکرد یکساله ی حزب جمهوری اسلامی، گفتار شماره13) 






تاریخ : جمعه 93/3/2 | 12:53 صبح | نویسنده : علی نظری | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.